سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر

نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو

نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »،  همه جا  «وحده... »

نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو

نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو

به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو

هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم  مال او

هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !

بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو

ع.قزوه

haker


ارسال شده در توسط sasi
در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد
در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
 از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟
بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟
 از اصل خودش دور شد و بالا رفت
این بود که فواره‌ی مغرور افتاد
 بسیار به غیر او دلم شد نزدیک
تا از غم عشق او کمی دور افتاد
 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا
کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟
 من با غم او از خود او دوست‌ترم
او با غم من از خود من دور افتاد!
 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که
از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

ادامه مطلب...
ارسال شده در توسط sasi