سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد
در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
 از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟
بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟
 از اصل خودش دور شد و بالا رفت
این بود که فواره‌ی مغرور افتاد
 بسیار به غیر او دلم شد نزدیک
تا از غم عشق او کمی دور افتاد
 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا
کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟
 من با غم او از خود او دوست‌ترم
او با غم من از خود من دور افتاد!
 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که
از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

haker

شب های بی رحم رفتن تو...
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

<** ادامه مطلب... **>

تو مرا بردی به شهر یادها،
من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو،

ای سکوت ای مادر فریادها

گم شدم در این هیاهو گم شدم،

تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم،

زندگی پر بود از فریاد من
<** ادامه مطلب... **>


haker


ارسال شده در توسط sasi